فارس من| وقتی سگ های بی صاحب، صاحب جان ها می شوند!علی جانم! اینجا دیگر جای زندگی نیست، روزها جای خالی تو در «خانه» بیداد می کند و شب ها صدای سگ های ولگرد در «کوچه»، جانم را هر دم می ستاند! - خبرگزاری فارس ـ اراک؛ علی جان، بر گلویم خنجری است که هر دم نفسم را می گیرد، گلوی تو دریده شد، اما اینجا نفس های من از شدت درد و وحشت تو، آن دم که پوست و گوشت لطیفت زیر دندان های حیوانی درنده تکه تکه شد، بند آمده است. نفرین بر زمان ـ آن لحظه که تو را برای بازی به کوچه کشاند و نفرین بر کوچه که زمین را از خون پاک و معصومت سیراب کرد. علی جان! گلوی تو دریده شد اما، خنجر بر قلب من فرود آمد، نفس تو گرفته شد لیک، جان من از تنم پرکشید، نگاهم تشنه چشمانت است و تنم در حسرت به آغوش کشیدنت می سوزد. علی جانم! اینجا دیگر جای زندگی نیست، روزها جای خالی تو در خانه بیداد می کند و شب ها صدای سگ های ولگرد در کوچه ، جانم را هر دم می ستاند! حس بودنت قشنگ ترین حس دنیا بود، اما حادثه رفتنت، تلخ ترین خاطره در این کوچه و دیار شده است، تو فرصت ناب زندگی بودی، دلم بی وقفه بهانه ات را می گیرد. قاتل تو کیست؟ انتقامت را از که بگیرم تا که آرام شوم؟ بازی! کوچه! زمان! سگ! تو چرا باید قربانی خشم سگ های ولگرد شوی، مگر مادرت مُرده بود؟ تو را گم کرده ام و همچون دیوانه ای سرگردان، پیاپی در جستجویت، از این کوچه به آن کوچه می گردم و لحظه های خ برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |